تزهایی پیرامون طرح ارتجاعی
 "هدفمند کردن یارانه ها "
علی جوادی

١ - "هدفمند کردن یارانه ها" نامی بی مثما برای طرح ارتجاعی تعرض اقتصادی به معیشت و سفره خالی کارگران و توده های مردم کارکن در جامعه است. آنچه در این طرح "هدفمند" است تعرض همه جانبه اقتصادی و تشدید فقر و فلاکت و گرسنگی است. این طرحی برای تشدید ریاضت اقتصادی است. اوباش اسلامی حاکم بر جامعه وقیحانه میگویند قصدشان "هدفمند" کردن یارانه ها است. دست تمام مبلغین عوامفریب نظام سرمایه داری جهانی را از پشت بسته اند. میگویند قیمت این اقلام در سطح جهانی چند برابر قیمت این اقلام در ایران است. حقیقتی را میگویند. اما آنچه را نمیگویند این است که دستمزد کارگر و زحمتکش در آن جامعه یک دهم دستمزد کارگر در جوامع سرمایه داری در اروپا و آمریکای شمالی است. ضرب المثلی معروف میگوید "اینها اول میکشند بعدا محاکمه میکنند." گویای حال و عملکرد این آدمکشان حرفه ای است. اما آنچه وعده شان را میدهند در صد ناچیزی از مبالغ هنگفتی است که دارند از جیب مردم میدزدند. قرار است در مرحله اول این طرح مبلغی معادل ۲۰ هزار میلیارد تومان از سوبسیدها را حذف کنند. در مرحله دوم این مبلغ به دو برابر افزایش خواهد یافت. از هم اکنون قیمت اکثر کالاهای مورد نیاز مردم به شدت افزایش یافته است. "هدفمند کردن یارانه ها" به لحاظ اقتصادی یک دزدی آشکار است.
 
۲ - اهداف این طرح هم اقتصادی و هم سیاسی است. ندیدن جنبه سیاسی این طرح به معنای ندیدن بزرگترین واقعیت سیاسی جامعه ایران است. به معنای ندیدن تلاش مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی و دست و پا زدن رژیم برای بقاء است. رژیم اسلامی از پیشبرد این طرح اهداف کاملا روشن سیاسی ای را دنبال میکند. تشدید فقر و فلاکت٬ تلاش برای بزانو انداختن جامعه٬ یک هدف سیاسی در مقابله با جنبش توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی است. این اوباش میخواهند به مردم گرسنگی دهند تا توان مبارزاتی شان را تحلیل ببرند. میخواهند با سلاح اقتصادی مردم را به خانه نشینی محکوم کنند. بر این تصورند که مردم گرسنه و درگیر معضل بقاء توان و نیرویی برای پایان دادن و پرداختن به مساله بقای رژیم منحوس اسلامی ندارند. در دستور قرار دادن این طرح پس از خیزش توده های مردم در دوره اخیر دقیقا ناشی از اهداف سیاسی ای است که از پیشبرد این طرح مد نظر دارند. طرح حذف یارانه ها علاوه بر مبالغ هنگفتی که به جیب اوباش حاکم بر جامعه می ریزد در عین حال عملکردی همانند هر نوع ابزار سرکوب و ارعاب در مواجهه با توده های مردم دارد. بی دلیل نیست که به موازات پیشبرد این طرح نیروی نظامی و سرکوبگر خود را نیز روانه محلات میکنند .

۳ - آنچه طرح "هدفمند کردن یارانه ها" را از طرحهای سیاست ریاضت کشی اقتصادی کلاسیک سرمایه داری متمایز میکند دقیقا جنبه سیاسی و اهداف سیاسی آن است. اگر یک راه حل همیشگی دولتهای سرمایه داری در مواجهه با بحران های اقتصادی ادواری سرمایه٬ حذف سوبسیدها٬ حذف خدمات اجتماعی و افزایش سن بازنشستگی و تشدید استثمار و بیکاری و کم کردن حقوق و مزایای کارگران در جامعه است و این دولتها با اتخاذ این راه حل ها بعضا میتوانند بحران سرمایه را تخفیف دهند و دور دیگری از انباشت سرمایه را آغاز کنند. اما طرح "هدفمند کردن یارانه ها" چنین چشم اندازی را پیش رو ندارد و خودشان هم چنین توهمی ندارند. میدانند که با پیشبرد این طرح نمیتوانند مرهمی بر بن بست اقتصادی رژیم اسلامی در ایران اسلامزده قرار دهند. واقعیت این است که ریشه های بحران اقتصادی رژیم اسلامی کاملا سیاسی است. نه تشدید استثمار و نه کم کردن هزینه سرمایه در جامعه میتواند زمینه های خروج رژیم اسلامی از بحران را تامین کند. آنچه بن بست اقتصادی رژیم اسلامی سرمایه در ایران را از بحرانهای ادواری و دوره ای هر نظام سرمایه داری دیگری متفاوت میکند٬ موقعیت سیاسی رژیم اسلامی در عرصه جهانی است. رژیم اسلامی بنا به موقعیت سیاسی و ایدئولوژیک خود یک رژیم سیاسی خارج از حوزه عمومی صدور تکنولوژی و دانش فنی و تولید و توزیع و انباشت سرمایه جهانی است. به اصلی ترین بازارهای جهانی دسترسی ندارد. در سطح جهانی درگیر یک تقابل و جدال با قطبهای اصلی جهان کنونی است. حتی اگر رژیم اسلامی سطح دستمزدها را به صفر تنزل دهد٬ تمامی سوبسیدهای دولتی را حذف کند٬ باز هم جایی در سوخت و ساز اقتصادی و سیاسی مراکز اصلی سرمایه داری جهان کنونی پیدا نخواهد کرد. یکی بودن سیاست حذف سوبسیدها و خدمات اجتماعی در ایران و در جهان سرمایه داری به معنای اهداف یکسان و یا چشم انداز مشابه در سطح این جوامع نیست.
 
۴ - رژیم اسلامی درگیر مبارزه ای همه جانبه برای بقاء است. با مردمی مواجه است که حکم به سرنگونی اش داده اند. خیزش توده های مردم در یک سال گذشته تنها گوشه ای از پتانسیل عظیم انفجاری موجود در جامعه است که در کمین رژیم اسلامی نشسته است. اگر چه رژیم اسلامی خیزش اعتراضی مردم را از سر گذراند اما نتوانست مردم را شکست دهد. در یک جمعبندی فشرده از این اعتراضات باید گفت: رژیم پیروز نشده است٬ مردم هم شکست نخورده اند. مساله تغییر قدرت سیاسی کماکان در دستور جامعه قرار دارد. این واقعیت را رژیم انکار نمیکند. از این رو تاکتیکهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی رژیم اسلامی را تماما باید در این چهارچوب مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. معضل رژیم اسلامی معضل بقاء است. بن بست اقتصادی اش نیز ناشی از موقعیت سیاسی اش در جهان سرمایه داری حاضر است. رژیم اسلامی یک پروژه اقتصادی ورشکسته است. هیچ طرح ریاضت کشی اقتصادی قادر به حل و یا تخفیف این بحران نیست. ندیدن این واقعیت مانند ندیدن فیل در اتاق است.
 
۵ - یک هدف رژیم از پیشبرد این طرح ایجاد تقابل کنترل شده و "هدفمند" با مردم سرنگونی طلب در جامعه است. رژیم اسلامی با جامعه ای مواجه است که در حالت پیشا انفجاری بسر میبرد. سیاست رژیم در مقابله با این واقعیت٬ ایجاد درگیری های کنترل شده و محدود بمنظور به شکست کشاندن و تخلیه توان مبارزاتی جامعه است. به اعتبار دیگر این طرحی "تحریک کننده" و یک پرووکاسیون سیاسی آگاهانه به منظور ایجاد درگیری است. به لحاظ سیاسی از جنس طرحهایی است که رژیم در سطح منطقه پیش برده است. همانگونه که جنگ حزب الله و اسرائیل را در اساس شکل داد. همانگونه که کلا ایجاد و کانونهای بحرانی در منطقه را کاملا به نفع خود میداند. بر این باور کودنانه اند که میتوانند مردم را به یک رو در رویی کنترل شده بکشانند و شکستشان دهند. از این رو حتی از پیش از اجرای این طرح یورش خود را به محلات سازمان دادند. در دو هزار محله تهران مانور نظامی اجرا کردند. میکوشند از هم اکنون به استقبال شورشهایی بروند که بعدها میتواند شکل بگیرد و یا سازمان دهی شود. تلاش میکنند خود "پیشگیرانه" و "هدفمند" و در کشمکشهای محدود به در گیری هایی شکل دهند و مردم را در این نبردها شکست دهند. در واقع٬ بر خلاف جناح اصلاح طلب حکومتی٬ هدفشان نه عقب نشینی و فرار از درگیری های سیاسی بلکه دقیقا ایجاد درگیری اما در شرایط و در زمان مورد انتخاب رژیم است.
 
۶ - هر دو جناح رژیم اسلامی در پیشبرد طرح اقتصادی حذف سوبسیدها سهیم اند. هیچ جناحی از رژیم اختلاف پایه ای و اساسی با اجرای این طرح ندارد. آنچه مورد اختلاف است نه مضمون و یا ضرورت پیشبرد این طرح ارتجاعی بلکه چگونگی پیشبرد و سرعت اجرای آن است. اختلافشان تاکتیکی است. اصلاح طلبان حکومتی و سران جنبش ارتجاعی سبز نگران پی آمدهای اجتماعی ناشی از اجرای این طرح خانمانسوز هستند. غرولندهایشان اساسا معطوف به موقعیت انفجاریی است که اجرای این طرح میتواند در جامعه ایجاد کند. معضلی با پیشبرد جوانب اقتصادی این طرح ندارند. اما اتخاذ این طرح را در شرایط کنونی برای بقاء و تداوم موجودیت رژیم اسلامی مخاطره آمیز ارزیابی میکنند. انتقادشان به "ناتوانایی اقتصادی" جناح حاکم و نه نفس اجرای این طرح ارتجاعی است. کل جنبش ملی – اسلامی در این زمینه خفقان گرفته است. میخواهند با تحمیل گرسنگی و فقر و محرومیت٬ در کنار شلیک و بستن شمشیر خونین اسلام٬ مردم را به زانو در آورند. اما این جنبش ارتجاعی چیزی برای گفتن ندارد. واکنش شان نشان دهنده موقعیت ارتجاعی و بورژوایی این جنبش است.
 
۷ - موضع جنبش ناسیونالیسم محافظه کار پرو غرب نیز تفاوت چندانی با موضع جناحهای رژیم اسلامی ندارد. هم نوع هایشان در غرب نیز مشغول اجرای همین طرح٬ اما با اهداف متفاوتی هستند. در یونان٬ در فرانسه٬ در پرتقال٬ در اسپانیا٬ در انگلستان و در بسیاری دیگر از کشورهای سرمایه داری بحران زده چنین طرحهایی را در دستور قرار داده اند. بعلاوه تئوریسین ها و متفکرین این جنبش بارها اعلام کرده اند که راه نجاتشان برای حل معضلات اقتصادی جامعه ایران٬ اعمال سیاست ریاضت کشی اقتصادی است. داریوش همایون در این زمینه گفته است: "کارگران باید بیشتر کار کنند و کمتر طلب کنند." در دل خوشحالند که رژیم اسلامی این "میوه تلخ" را چیده است و آنها را از "شر" سوبسیدها خلاص خواهد کرد. اشتراک مواضع پایه ای کلیه نیروهای اپوزیسیون بورژوایی٬ اعم از جریانات مرتجع ملی – اسلامی و یا جریانات ناسیونالیسم پرو غربی با این تعرض اقتصادی رژیم اسلامی نشان یک اشتراک منافع یکسان طبقاتی٬ علیرغم اختلافات سیاسی و جنبشی شان است. نشان این است که وضع اقتصادی مردم در حکومت مورد نظر این جریانات کماکان بر همین پاشنه می چرخد.
 
۸ - طرح "هدفمند کردن یارانه ها" اکنون به یک جبهه مهم نبرد طبقاتی در جامعه تبدیل گشته است. در این جبهه ما کارگران و کمونیستها در مقابل تمام نیروهای رنگارنگ طبقه حاکمه و بورژوایی جامعه٬ اعم از جناحهای متفاوت حاکمیت و یا در صفوف اپوزیسیون بورژوایی قرار داریم. بخشهای مختلف بورژوازی ایران در جامعه در سایه این طرح به سودهای هنگفتی دست خواهند یافت. بالا رفتن قیمتها و سودهای سرسام آور ناشی از آن یک عرصه سودآوری برای بخشهای مختلف سرمایه در جامعه است.
 
۹ - برای درهم شکستن این طرح ارتجاعی باید دست به یک مقابله توده ای و اجتماعی زد. سیاست عدم پرداخت قبض های آب و برق و گاز موثرترین و در عین حال اولین حلقه ای است که میتوان در تقابل با این طرح ارتجاعی در پیش گرفت. رژیم در مقابله با مردمی که متحدانه و سازمانیافته از پرداخت قبض های آب و برق و گاز خودداری کنند٬ کار چندانی نمیتواند بکند. بعلاوه کارگران این صنایع میتوانند نقش کلیدی در به شکست کشاندن این سیاست رژیم اتخاذ کنند. همانگونه که کارگران نفت، شیر نفت را بر روی ماشین نظامی رژیم بستند. این کارگران هم میتوانند مانع آن شوند که رژیم اسلامی مردم را از این نیازهای سوختی شان بخاطر نپرداختن قبوضشان محروم کند.

١۰ - هیچ مبارزه ای بدون سازماندهی و تشکل و وجود رهبران عملی به پیروزی نخواهد رسید. هر گونه پیشروی در این مبارزه منوط به پیشقدم شدن رهبران عملی کارگری و توده ای در مبارزه ای سازمان یافته در این راستا است. باید کارگران و مردم معترض را به سیاست نپرداختن قبض های آب و برق و گاز و اعتراض فعال در قبال این طرح فراخواند. باید در دل این مبارزه تشکلات شورایی کارگری و محلات را شکل داد. کارگران رادیکال و سوسیالیست باید پرچمدار پیشبرد این سیاست در جامعه شوند. در هم شکستن طرح تعرض اقتصادی رژیم مجرایی برای خیزش توده ای مردم در سرنگونی رژیم اسلامی است. اما این این بار طبقه کارگر و کمونیسم کارگری میتوانند پیشاپیش این مبارزه قرار بگیرند و جامعه ای آزاد٬ برابر٬ مرفه٬ یک جامعه آزاد سوسیالستی را سازمان دهند. *